اشعار مریم سادات حسینی

  • متولد:

کارمندهای اداره ی خانه / مریم سادات حسینی

زن ها
کارمندهای اداره ی خانه اند
با حقوقی که آرامش مردانشان است
و رشوه
که می تواند
بوسه
دوستت دارم
یا دستکشی باشد در کشوی میز ..

گاهی بارانی را
از هوای ابری اتاق برمی دارند
به پیاده رو
باجه ی بانک
و کنار درخت ها می روند
زن ها با بارانی که از گونه ی شان
منقرض نمی شود ..

پرنده های ساعت را بیدار می کنند
شب را پشت در می گذارند
و خانه به کارمندهایی نگاه می کند
که زیبایی آن ها را
 قورت داده است..
چکه
   چکه
          باران
               می آید از شیر آب
باران می آید
             از سقف
و تارهای عنکبوت
از دست های گرم می ترسند
از گونه هایی
که دوستت دارم بر آنها نشسته است..

زن ها
سیل را
در جیب پالتوهایشان
 بیرون می برند
و با کلاهی تابستانی
می ایستند
میان باران ..

 

1033 0 4.5

... و خشخاش هایی که گل های عقد و عزا می شوند / مریم سادات حسینی

ریشه دوانده 

در پریشانی های موروثی

در تکه های غروبی حریص

وطنم

پاییز بیماری ست

که برگریزانش

گونه های سرنوشتم را 

زرد کرده

و لبخند نم کشیده ی شاخه هایش

بر لبانم ماسیده است

باران باریده اما

رمق چاه هاش

به گل نشسته

چشم هایش زکام شده

و چین پیشانی اش

دست های پدرم را پر کرده

تا انسان ماندنمان

هر چند ماه تمدید شود

دلم جمع نمی شود

از غم هایی که پشت سرش ریخته

از تاکستان و کوهستان و

 خشخاش هایی

که گل های عقد و عزا می شوند

از سگ ها

که دشمنان مهربانی هستند

در گرگ و میش

هوا و جنگل و انسان...


چشم های تارم

ناکوک می زنند

وقتی آواز تقدیرت را

قمر در عنکبوت

تحریر کرده اند


2450 0 4.75

ستاره ای که تو کشف کردی ... / مریم سادات حسینی

زیباتر از قطبی

دب اکبر...

دنباله دار

ستاره ای که تو کشف کردی

جواهری سبز نام داشت ...

و مرگ آن نور ایستاده

آنقدر غمگینم نکرد

که مرگ یک گدا

از شدت سرما و ضعف

گوشه ی خیابانی کثیف ...

 

1487 0 5